گرسنه نمانی مرد
هر چه خواستی در یخچال هست:
دو عدد چشمِ مانده به در
یک جفت دست، گره خورده در دست
و پا
دو عدد رفته به راه؛
سیر نشدی
خاطراتمان را هم گذاشته ام
روی گاز؛
راستی
منتظرم نمانی
بگمانم
هرگز بر نمی گردم.
هر چه خواستی در یخچال هست:
دو عدد چشمِ مانده به در
یک جفت دست، گره خورده در دست
و پا
دو عدد رفته به راه؛
سیر نشدی
خاطراتمان را هم گذاشته ام
روی گاز؛
راستی
منتظرم نمانی
بگمانم
هرگز بر نمی گردم.