۱۳۹۰ فروردین ۱۵, دوشنبه

هی فلانی!

دل است دیگر
می گیرد،
هر چقدر هم که برایت
تنگ نشده باشد
هر چقدر هم که دیگر
شده باشی "فلانی" ؛
...
ناگاه در یک دم و بازدم
از یک لحظه ی
بی احساسِ کاملا روزانه
سینه ات
تنگ می شود،
خاطراتت قلمبه می شوند
و در گلویت چیزی
بی حرکت
ساکن و سنگین
گیر میکند
مانند ناخنی بر روی
تخته ی سیاه؛
...
دل است دیگر
می گیرد لعنتی!


هیچ نظری موجود نیست: