۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۷, جمعه



من يك مرد دارم، يك مرد كه من را ندارد
يك مرد كه سايه ام نيست كه من سايه اش هستم
من يك مرد دارم كه او ريشه مي دهد كه او پيله مى شود
كه من جوانه مى زنم كه باد مى آيد كه پيراهنم با چين هاى خيالم ميرود كه رفت
من يك مرد دارم كه آنقدر ها هم مرد نيست
من يك مرد دارم كه اگر مرد بود كه دلم را نمى برد
که برد...

۱ نظر:

مهدی گفت...

سلام دوست خوبم
انگار توی وبلاگت طوفان میاد