۱۳۸۹ اردیبهشت ۸, چهارشنبه

دستطرح IV





من خودم را شخصا كوك زدم به زمين نزديك آسمان
كه گل بدهم كه من باشم كه گل باشم كه باشم
تيله در دستم كوك نخورد،
موهايم ريخت يا ريخت چيزي بر موهايم
كه مبادا من خواب باشم كه نباشم
كه باد آمد که می خواست برود
موج شد دریا شد
خیس نمی شوم من که خواب نیستم
که خواب ندیدم که دیدم

هیچ نظری موجود نیست: