۱۳۸۸ بهمن ۲۲, پنجشنبه

یک شب زمستانی

تمام امشب برف مهمانم بود
او،
سپید سپید برایم می خندید
و من برایش
تنها تنها از پشت شیشه ها خواندم؛
او سرد رقصید
دانه دانه،
من
گرم به تماشایش ایستادم؛
تو
اما نبودی،
و عجب زمستان سردیست.


هیچ نظری موجود نیست: